مسعود امیرخانی نویسنده کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب» در گفتگو با خبرنگار مهر درباره اهمیت این کتاب گفت: زمانی که من و آقای حمید حسام نویسنده اصلی کتاب با خانم بابایی آشنا شدیم یک سیر کلی از زندگیشان را دریافت کردیم و این سیر کلی شاید در دو خط خلاصه شود. اینکه یک دختر خانم ژاپنی با یک تاجر ایرانی در کشور خودش آشنا میشود و پس از آن مسلمان شده و بعد از یک سال از زندگی در کشور ژاپن به ایران مهاجرت میکند و حدوداً سه چهارم از عمر شأن را در کشور ما زندگی میکنند که در طول این ۶۰ سال زندگی حوادث بزرگ و مختلفی را از سر میگذارند که دو مورد آن انقلاب و جنگ تحمیلی بوده است که فرزندشان هم به شهادت می رسند.
وی افزود: زمانی که با این سوژه برخورد کردیم احساس کردیم که شنیدن و خواندن خاطرات چنین فردی با این ویژگیها میتواند برای مخاطبان فارسی زبان و خارجی مفید و خواندنی باشد و مخاطب را جذب کند این نکته سبب شکل گیری و شروع کار شد.
امیرخانی گفت: متن کتاب تماماً براساس گفتههای راوی نگاشته شده است و مسائل تاریخی منطبق با گفتههای خانم بابایی است که به صورت ادبی نگاشته شده است تا متن روان و خواندنی شکل گیرد. خب خداروشکر در فاصله کمی این کتاب منتشر شد و به چاپ دهم رسید که نشان میداد مخاطب فارسی زبان توانسته با کتاب ارتباط خوبی بگیرد.
وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه به نظر شما کدام بخش از خاطرات سبا بابایی جذاب بوده است افزود: برای خودم نقش همسر خانم بابایی، آقای اسدالله بابایی در تزریق و شناساندن فرهنگ کشور ما و فرهنگ اسلام به ایشان به نظرم بخش جالب و جذابی است و ایشان با یک نگاه معتدل و به نوعی رحمانی دین اسلام و فرهنگ ما را به خانم یامامورا یاد میدهند؛ این مورد هم اشاره شده است که خانم بابایی از همسرشان میپرسند نماز چیست؟ و ایشان در پاسخ میگوید: ما یک خدای یگانه داریم و او را پروردگار خودمان میدانیم و برای صحبت با او نماز میخوانیم و به خانم بابایی میگویند که لازم نیست همه اذکار و جملات و سورههایی که در قرآن است را به همین زودی یاد بگیرید و همین که پشت سر من بیاستید و حرکات را انجام بدهید یاد میگیرید.
این نویسنده گفت: این آموزش تدریجی و به نوعی نه خیلی سختگیرانه باعث میشود که ما وقتی که با خانم بابابی صحبت میکردیم در بیانات خودشان و در خاطراتی که به فراخور موضوع صحبت میکردند از آیات قرآن و احادیث در صحبتهایشان استفاده کنند و یا در جاهایی که متناسب با فرهنگ و آداب و رسوم ما بود ایشان صحبتهایی را کنند این نشان از این است که با عمق جان و خیلی کامل توانسته بودند فرهنگ ایرانی ما را در خودشان در جان شأن بنشانند و به ما ارائه بدهند.
امیرخانی افزود: خانم بابایی تماماً نقش یک بانوی ژاپنی و ایرانی را همچنین نقش یک مادر را به خوبی ایفا کردند زمانی که ما با ایشان آشنا شدیم در دهه هشتم زندگی بودند و تصویری که از پذیرایی، کلام، نشست و برخواست ایشان داریم تصویر یک زن مسلمان ایرانی است.
وی درباره نحوه آشنایی حمید حسام نویسنده اصلی این کتاب با کونیکو یامامورا گفت: ماجرای آشنایی به زمانی میرسد که خانم بابایی سالهای اواخر عمرشان به خصوص پس از شهادت فرزندشان فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی انجام میداند که یکی از آنها همکاری با موزه صلح بود که در جایگاه مترجم ارتباطی میان جانبازان شیمیایی کشور و فاجعه هیروشیما برقرار کرده بودند. از آنجایی که موزه صلح عدهای از جانبازان شیمیایی کشور را به همراه تعدادی از هنرمندان و ورزشکاران هر سال به کشور ژاپن میفرستد که ارتباطاتی بین آسیب دیدگان این واقعه و جانبازان ما شکل میگیرد و تدارک برنامههایی با محور فعالیتهای دوستانه شکل میگیرد و خب خانم بابایی در این سفرها در کسوت مترجم همراه بودند در این سفر آقای حمید حسام که خودشان جانباز هستند در مسیر کشور دبی تا ژاپن در هواپیما کنار خانم بابایی نشسته بودند و در گفتگوهایی که شکل میگیرد و ماجراهایی که برای ایشان اتفاق افتاده باخبر شدند که حاصل آشنایی بود و در خواست کردند که پای صحبتهایشان بنشینند و خاطراتشان به صورت کتاب دربیاید.
امیرخانی افزود: من هم از ابتدای کار، زمانی که مصاحبهها شروع شد و اطلاعات خاطرات ایشان جمع آوری شد و اطلاعات جانبی هم از دوستان، فرزندان و نزدیکان خانم بابایی گرفته شد و کتاب به نگارش درآمد.
وی در پاسخ به این سوال که آیا کتاب به جایگاه مطلوب و مورد نظر شما رسیده است گفت: در حال حاضر فکر میکنم چاپ بیستم کتاب در بازار باشد؛ با توجه به اینکه در سال ۹۹ این کتاب منتشر شده است این عدد گویای استقبال مخاطب از این کتاب است که نکته جالبی است. البته متن و بازخورد مخاطب بر روان بودن کتاب تاکید داشتند و خاطرات جذابیت خودشان را دارند.
امیرخانی در پایان افزود: البته بعد از بیماری خانم بابایی تبلیغات رسانهای هم بیشتر شد اما تا پیش از آن هم کتاب تا چاپ دهم پیش رفته بود و کار خاطرات ایشان مورد اقبال مخاطبان قرار گرفته بود. از منظر خارجی هم کتاب به شش زبان منتشر شده است و احساس میکنم دوستانی که کتاب را برای ترجمه انتخاب کردند به این مسئله که کتاب میتواند برای مخاطب خارجی هم جذاب باشد توجه کردند.
نظر شما